چنانچه از اسناد و متون تاریخى برمیآید، حکم تحریم تنباکو توسط آقانجفى در اصفهان، مدتى قبل از حکم سراسرى میرزاى شیرازى صادر شده بود که از طرف علماى اصفهان مورد تأیید و از سوى مردم مورد عمل قرار گرفته بود. در این مورد ارنستین انگلیسى رئیس دخانیات براى تشویق ظل السلطان که قول سرکوب مقاومت مردم اصفهان را داده بود طى نامهاى مینویسد: «حرفهاى نامعقول علماء ممکن بود در پانصد سال پیش موثر باشد اما در حکومت منور اعلیحضرت یقیناً این نیروهاى ارتجاعى نفوذى در مردم نخواهند داشت، به علاوه اطاعت از احکام علماء موجب خرابى این رشته از تجارت خواهد گشت…».
ادامه مبارزه مردم اصفهان بر علیه کمپانى رژى، ناصرالدین شاه قاجار را نیز به وحشت انداخته، و نامهاى به این مضمون به ظل السلطان حاکم اصفهان مینویسد: «این روزها بعضى از اخبارات از اصفهان به عرض رسیده است که خیلى جاى تعجب و حیرت است که چرا مردم اصفهان بىجهت و سبب، آسودگى و عافیت خود را کنار گذاشته، دنبال این نوع کارهاى بىمعنى و خطرناک بروند. مثلاً به عرض رسیده است که مردم بر ضد رعایاى خارجه و فرنگیان حرف میزنند همچنین علماى اَعلام استعمال دخانیات را حرام دانستهاند… اولاً باید شما و علماء و مردم این فقره را بدانید که دولت و شخص پادشاه در حق رعیت از همه مهربانتر است و آسودگى آنها را طالب است. پس هر حکمی و هر کارى که دولت میکند و اجراى او را مصلحت میداند باید بدانند که آن کار مصلحت مملکت، دولت و رعیت است. و ابداً چون و چرائى به زبان نیاورند. و اگر غیر از این باشد، برضد حکم دولت سخن بگویند، واضح است که منتهاى فضولى و جسارت است… این دستخط تلگرافى را به جنابان علماى اعلام بلکه به همه اصفهان بدهید ملاحظه نمایند و جواب را به عرض برسانید که تکلیف دولت معلوم شود. (ناصرالدین شاه ۱۳۰۹)
از آنجا که مردم به تهدیدات شاه وقعى ننهاده و ظل السلطان نیز از سرکوب قیام عاجز شد تلگرافى بدین مضمون به تهران مخابره مینماید:
«قربان خاک پاى جواهرآساى مبارک شما شوم. اگر چه مفصلاً همراه چاپار پست راپورت روز پنجشنبه و جمعه آقاى نجفى و برادرش شیخ محمدعلى و ملا محمدباقر فشارکى را عرض کردهام ولیکن به واسطه اعلاناتى که در کوچهها چسباندهاند و هر جا فرنگى را میبینند داد و فریاد میکنند، لاعلاج دیدم به توسط تلگراف عرض کنم، در این دو روزه در میدان مصلى که در تخت فولاد است اجتماعى کردهاند و بر منبر رفته بر ضد دولت در باب تنباکو و بانک و غیره مطالب میگویند. آن جمعیت چون خارج و نزدیک جلفا بود غلام بسیار متوحش شد… و آن جمعیت را پراکنده کرد و مشایخ را مانع از رفتن آنجا شد ولى این غلام نمیدانست در منبر و مسجد و خانهشان چه میگویند و در مجلس درس چه مذاکره اى مینمایند. در این سه جا، کشیدن قلیان را حرام، و کشت و زرع تنباکو را حرام اندر حرام، و حامی فرنگى را کافر و واجب القتل و بستگان آنها را نجسالعین اعلان کردهاند. زیاده برآنچه تصور شود اظهار فضولى و جرأت کردهاند.
(نمیدانم) به چه پشتگرمی و به چه اطمینان این حرکات از آنها ناشى میشود و خود را مثل شبپره به شعله سخط و غضب دولت میزنند.
گمان غلام این است که اگر آنها از طرف شخص همایون نصیحت یا مؤاخذه سخت و بازخواست نبینند آرام نگیرند و رفته رفته اسباب زحمت بزرگ فراهم میآورند… (غلام بىمقدار مسعود قاجار ۱۹ ربیعالثانى ۱۳۰۹).
اما تاریخ نشان داد چگونه با حکم تحریم تنباکوى میرزاى شیرازى و گسترش مبارزه به سرتاسر ایران دولت مجبور به عقب نشینى و لغو قرارداد با انگلستان گردید.