دوش اندر خواب میدیدم که میخوردم پلو میکشیدم قاب را گاهی عقب گاهی جلو
گاه میخورم پلو گاهی چلو گه قرمه را همچو گاوی کو خورد گه کاه را گه برمه را
گفتمش جانا چرا هرشب نیائی پیش من تا شود چرب از تو هر شب این سبیل و ریش من
گفت باشم اغنیا را روز وشب یار و انیس گر مرا خواهی بیا آنجا که گردی کاسه لیس
بر فقیران دوره سالم به یک شب میهمان جزئی و ناپخته و هم شفته و کوفته عیان
نه رمق دارم نه چربی هستمی اسمم پلو گر مرا خواهی پسر این عید پلو آن عید پلو
علیرضا شفیعی