در تاریخ ایران فصول غم انگیز بسیار است. یکى از آنها، فصولى است که «فتنه افغان» نام دارد. در سال ۱۱۳۴ ه. ق، رعایاى قندهار (واقع در افغانستان فعلى) به فرماندهى محمود، پسر میر سیروس، به قصد سرنگون کردن خاندان صفوى راهى اصفهان شدند و این شهر را در محاصره گرفتند.
شش ماه بعد از محاصره (۱۲ محرم ۱۱۳۵) تاج پادشاهى به دست شاه سلطان حسین بر سر محمود افغان، رعیت سرکش خود قرار گرفت و طومار سلطنت دویست و سىساله خاندان صفوى به بایگانى تاریخ سپرده شد.
گزارشهاى تأسف بارى در مورد قحطى در زمان محاصره اصفهان انتشار یافته است که از جمله آنها، حوادثى است که کروسینسکى به رشته تحریر درآورده است.
وى در زمان شاه سلطان حسین به همراه گروهى مبلغان مسیحى از طرف پاپ راهى ایران شده بود و در زمان قحطى در اصفهان بوده است. او در این مورد مینویسد، «با گذشت سه ماه از محاصره اصفهان، در بازار چهارسوق نان و گوشت و مأکولات قدرى یافت میشد ولى بعد از آن گوشت خر و استر فروخته میشد و قیمت زردک به ۱۲ تومان رسیده بود و خر را به ۵۰ تومان میخریدند.
بعد از آن، آن هم پیدا نشد، بناى خوردن سگ و گربه نهادند. روزى از خانه ایلچى فرانسه بیرون آمدم، در پیش خانه او زنى را دیدم که گربه را گرفته و میخواست ذبح کند و گربه به او آویخته، دستش را زخم کرده بود و فریاد میکشید، من به زن کمک کردم تا گربه را ذبح کند. در عرض چهار ماه مردم بناى خوردن گوشت انسان کرده، مردههاى تازه در بازار میدیدم که ران هاى آنها را دیگران به مصرف میرساندند، پوست کفش کهنه و چارق کهنه جمع کرده میجوشاندند و آب آن را مینوشیدند، مردم در کوچهها و گذرها افتاده جان میدادند و کسى پرواى دفن مردگان نداشت و شهر از لاشه مردم پر شد و…»
وى در آخر مینویسد: «از اغراب غرایب این است که قبل از قحطى کورى را میدیدم که گدائى میکرد. بعد از زمان قحط نیز همان گداى کور را دیدم که نمرده بود و گدایى مینمود.»
همین مضامین را در گزارشهاى گیلانتر (۵) در باره حمله افغان و سقوط اصفهان میتوان ملاحظه کرد.