پس از مرگ شاه عباس ثانى سلطنت به شاه سلیمان رسید اوقات این پادشاه به هواپرستى و شهوترانى مىگذشت افراط در بادهنوشى و شهوترانى موجب ضعف جسمانى و عدم اشتغال به امور کشور مىشد. بخصوص در سال اول سلطنت او (سال ۱۰۷۷ ق) گرانى نان در اصفهان بىداد مىکرد. داروغه و محتسب از فروشندگان ارزاق عمومى رشوه گرفته نرخ را به دلخواه آنان تعیین مىکرده و فروشندگان حق تخطى نداشتهاند. مردم از گرانى به ستوه آمده فریاد بلند کردند.
صداى دادخواهى آنها در قصر سلطنتى به گوش شاه رسید. شاه براى رفع عائله و حل مشکل نان شهر اصفهان زمام کار را به عهده علیقلىخان سپرد. علیقلىخان د را به دلخواه آنان تعیین میکرده و فروشندگان حق تخطى نداشتهاند. مردم از گرانى به ستوه آمده فریاد بلند کردند.
صداى دادخواهى آنها در قصر سلطنتى به گوش شاه رسید. شاه براى رفع عائله و حل مشکل نان شهر اصفهان زمام کار را به عهده علیقلىخان سپرد. علیقلىخان دستور داد در میدان شاه اصفهان دو تنور ساختند و جار زدند هر که نان را گرانتر از نرخ مقرر بفروشد یا احتکار گندم کند به تنور انداخته خواهد شد.
تنورها مدت یک ماه دائماً میسوخت ولى کسى را به تنور نینداخته زیرا کسى که مایل به تجربه باشد پیدا نشد. در همان موقع خود شخصاً انبارهاى گندم و آرد اصفهان را سرکشى نمود و اجناس را ثبت کرده و به مالکین دستور داد که هر هفته مقدار معینى گندم به میدان فرستاده به قیمت مقرر بفروش رسانند و جز با اجازه و حواله علیقلى خان به کسى جنس داده نمیشد هر محله موظف بود نان را به مردم محل خود بفروشد.
براى جمعآورى گندم و جو مأمور به دهات اطراف فرستاد و نسبت به موقعیت هر ده دستور میداد آرد و گندم به اصفهان حمل نمایند در موقع ورود گندم ها به شهر مردم با طبل و دهل در جلوى الاغها و قاطرها براه افتاده و با تجلیل فراوان آنها را استقبال میکردند و به این صورت آذوقه شش ماه اصفهان جمع شده و گرانى مرتفع گردید.